انیساانیسا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

مثل عشق

سومین دندان

اگه گفتین امروز چی دیدم؟؟؟   سومین دندون آنیسا رو که یه کوچولو در امده.  خیلی خوشحال شدم و از خوشحالی سریع به مامان جونی زنگ زدم و گفتم بعدش هم به بابا سعید اولین دندون 2/4/90 یعنی 4ماه و 24 روزگی در امد.(پایین سمت چپ) دومین دندون 17/5/90 یعنی 5ماه و6 روزگی. سومین دندون 4/7/90 یعنی 7 ماه و24 روزگی.(پایین سمت چپ) مامان میگفت معمولا بعد از دوتا پایین دو تا بالا در میاد اما برای آنیسا باز پایین در امده!
13 آذر 1390

اولین شبی که آنیسا تنها خوابید

شب عید قربان شبی بود که انیسا ناناس مامان توی اتاق خودش وتنها خوابید.یعنی وقتی ۹ماه ویک هفته اش بود.   وقتی برای مامان جونی تعریف کردم که نینی دخملی تنها خوابیده گفتم که دیگه دخملم بزرگ شده خانم شده و تنها خوابیده. این شب که خوب بود و فقط یک بار بیدار شد.انشاالله شبهای  بعد هم خوب میخوابه.... ...
16 آبان 1390

سرفه های ممتد!!

از ۵شنبه بعد از ظهر نی نی دخملی شروع کرد به سرفه کردن و این ادامه داشت تا شنبه که با بابا سعید رفتیم پیش دکتر جونی   آقای دکتر گفتن که چیزی نیست و فقط حساسیته ویه قرص کوچولو داد برای حساسیت که شبها یک چهارم بخوره. شب شنبه و شب یکشنبه خورد اما هیچ فایده ای نداشت و سرفه ها ادامه داشت. شب یک شنبه تا صبح نه مامان خوابید نه آنیسا جونی و مامان که فکر میکرد شاید سرما خوردگیه همش حوله داغ کرد گذاشت تو سینه آنیسا اما این هم فایده نداشت. دوشنبه  مامان به بابا گفت بره داروخانه چهار گل بخره(به توصیه مامان جونی)و بابا خرید و دم کردیم دادیم آنیسا (۲قاشق مرباخوری)اما  فایده نداشت! ساعت ۵ زنگ زدم مطب و گفتم تا منشی از دکتر بپرسه...
10 آبان 1390

هفتمین و هشتمین دندان

دوتا دندونهای بالا(کنار دندونهای وسطی)با هم دارن در میان! نمیدونم چرا دندونهای بالای بچه م  دوتا دوتا با هم در میاد؟!! قربونت بشه مامایی که تا چند وقته دیگه ۸ تا دندون داری الهی شکر ...
1 آبان 1390

بالا رفتن از پله

عصری مامان جونی امده بود خونه ما و با مامان داشتن صحبت میکردن که دیدن آنیسا خیز گرفته سمت یدونه پله ی کوچمولوی آشپزخونه   از چند روز پیش همش سمت این پله میاد و سعی میکنه بره بالا اما نمیتونست اما بالاخره امشب تونست و با سعی و تلاش زیاد از پله بالا رفت و خودشو به داخل آشپزخونه رسوند. قربون این نی نی دخملی شیطون و با هوشم بشممممممممممم
20 مهر 1390

باز هم بیخوابی

امشب آنیسا خانمی خیلی خیلی مامانو اذیت کرد و بد خوابید.   فکر کنم باز دل درد کرده بود.آخه بعد از ظهری مامان جونش یه کمی بستنی بهش چشانیده بود.(مامان میگه بهش ندادم که فقط یه کمی بهش چشوندم!!!!!!) از 5شنبه اون هفته دیگه بهش قرص نمیدادم اما امشب مجبور شدم دوباره بدم
20 مهر 1390

اسباب بازی

با بابا سعید رفتیم فروشگاه کوثر تا برای آنیسا پوشک اوی بی بی بخریم. به فروشگاه اسباب بازیش هم سری زدیم و یه بازی ستاره با یه عروسک کوچمولو(سیب زمینی)که شعر هم میخونه خریدیم.   شعرش اینه:      دست کوچولو  پا کوچولو گریه نکن بابات میاد تا خونه همسایه ها صدای گریه هات میاد ...
19 مهر 1390

خرید لباس گرم

دیشب آنیسا جونی با بابا سعید و مامایی رفتن بیرون تا برای آنیسا لباس گرم بخرن.     خیابونها خیلی شلوغ بود چون شب تولد امام رضا (ع)بود. ولی با همه شلوغی رفتیم مغازه تی تی ناز و برای آنیسا جونی یه بافت  صورتی خریدیم.  صورتی مثل لپهای خوشمزه اش.... ...
17 مهر 1390

ماساژ کودک

منافع ماساژ برای کودک    احساس امنیت: ارتباط جسمی بین کودک و یکی از والدینش، احساس عشق و علاقه و ارزشی را در او تقویت می‏کند و این احساس، به رشد عزت نفس و اعتماد به نفس در کودک می‏انجامد.  سلامت و تندرستی کل بدن:   تحقیقات نشان می‏دهد. کودکانی که با محبت و مهربانی لمس می‏شوند، کمتر از آنانی که تماس محبت‏آمیز با والدین‏شان ندارند گریه می‏کنند یا بیمار می‏شوند. ماساژ، گردش خون را بهبود می‏بخشد و سیستم ایمنی بدن را نیز تقویت می‏کند. همین طور کمک می‏کند که مایع لنفی در سرتاسر بدن پخش شود و مواد مضر نیز از بدن دفع گردد. ماساژ، درد و نشانه ‏های بعضی ا...
10 مهر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل عشق می باشد